هميشه شنيده بودم زندگي جست و جوي نيمه هاست .در پي نيمه ها و چقدر غمگين از اينكه من نيمه اي ندارم...
روز هايم گذشت ولي باور نميكردم نيمه ي من در كنار من باشد و هر لحظه به دنبال بهانه اي براي باهم بودن هايمان بگرديم...
گاهي باهم بودنهايمان در جست و جوي گمشده هايمان بود غافل از اينكه ما در هم گم شده بوديم ....
نميرفتيم تا به جايي برسيم ميرفتيم تا با هم باشبم اري...باران بهانه بود كه زير چتر من تا انتهاي كوچه بيايي و بارانهاي چشمم براي اينكه تو را در كنارم پيدا كنم...
من سبز ترين واژه ي
ملموس غروبم
كاش در اين وسعت سبز
يك نفر درد مرا ميفهميد