زیر سقف اتاق عمل......
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 9:25 ::  نويسنده : امپراطور

 

پسر کوچولویی در مراسم عروسی از مادرش پرسید: “مامان، چرا دختره لباس سفید پوشیده؟

” مامانش گفت:

“این تو عروسی ها یه رسم هست که عروس لباس سفید بپوشه، بخاطر اینکه عروس خیلی خوشحاله و امروز بهترین روز زندگیشه.”

پسر یه خورده فکر کرد و گفت: ” خوب چرا پسره (داماد) لباس مشکی پوشیده؟

حرف هایی که میتوان به وسیله انها بیمار را سکته داد!!

فکرکنید اسپاینال شدید- روی تخت جراحی دراز به درازافتادید و تیم جراحی مشغول تلاشند_با شنیدن این حرف ها چه حسی به شما دست میدهد؟؟

*اووووه!!پس اشتباه بریدم!!

*کسی ساعت مچی منو ندیده؟؟

*دیشب تا دیروقت مهمونی بودم_یادم نمیاد هیچ وقت تو عمرم انقدر...!!!

*واقعا صفحه47 دستورالعمل جراحیم پاره شد؟!!

*منظورت چیه که باید پای چپشو می بریدیم؟!

*فورا یه عکس از این زاویه بگیر-این یکی از عجایب خلقته!!

*بهتره این تیکه رو نگه داریم.ممکنه برای تشریح بدرد بخوره!!

*ولی کتاب من اینجوری نمیگه!!کتاب تو چاپ چندمه؟!

*فورا اون تیکه گوشت رو بر گردون!!

*صبرکن ببینم!اگه این طحالشه پس اون چی بود؟!

*پرستارلطفا اون گوشت رو بمن بده_همون گوشته...!همون ...!چه میدونم اون عضوی که نمیدونم چی بود...!

*اوووه!همه ی بخیه ها رو باز کنیدیکی از پنس ها کمه!!

*اگه فقط یادم میومد که این کارو چه جوری هفته ی پیش توی کلاس بازاموزی انجام دادند-خوب بود!

*میدونی میشه پول خیلی هنگفتی همیشه توی تجارت کلیه به جیب زد...اووه این اقا یه کلیه اضاف داره!!

*لعنتی بازم چراغا خراب شد!

*همه برین عقب !لنز چشمم افتاد بیرون!!

*میشه قلبش رو یه مدت از تپیدن بندازی-تمرکزم رو بهم زده!!

*اشکالی نداره همون قیچی رو بده-کف زمین رو که تمیز کردن _نه!؟

*چی؟منظورت چیه که اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!

*پرستار نگاه کن ببین این اقابرای اهدای عضو ثبت نام کرده بود یا نه؟!

*پس بچه کو؟مگه مریضو برای سزارین نیاورده بودن؟اینجا اتاق عمل شماره چنده؟!!

*اطمینان داری بعدا ازمون شکایت نمیکنه؟!

*اتیش!اتیش!زود همه برید بیرون!!!!!!!!!!!

جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: 21:56 ::  نويسنده : نسرین کاظمی

 

در راهروی بیمارستان:

مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده.نگران و مضطرب.در انتهای کادر دربزرگی دیده میشود_ با تابلوی اتاق عمل

چند لحظه بعد در اتاق عمل باز ودکتر جراح بالباس سبز رنگ از ان خارج میشود.

مرد نفسش را در سینه حبس میکند.دکتر به سمت او میرود.مرد با چهره ای اشفته به او نگاه می کند.

دکتر:متاسفم_ماتمام تلاش خودمونو کردیم تا همسرتونو نجات بدیم.اما بدلیل شدت ضربه نخاع قطع شده وهمسرتون برای همیشه فلج شده.ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم_چشم چپ هم تخلیه کردیم.

بایدتا اخر عمر ازش پرستاری کنی_با لوله ی مخصوص بهش غذا بدی_با تخت جابجاش کنی حمومش کنی و باهاش صحبت کنی اون حتی نمیتونه حرف بزنه چون حنجرش اسیب دیده.

 

باشنیدن صحبتای دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود.به دیوار تکیه می دهد.سرش گیج میرود وچشم هایش سیاهی می رود.بادیدن  این عکس العمل دکتر لبخندی میزند ودستش را روی شانه ی مرد می گذارد.

دکتر:باهات شوخی کردم زنت همون اولش مرد!!!!!!!!!!!!!!!!

دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, :: 11:24 ::  نويسنده : امپراطور

مخ زنی در کشورهای مختلف !! (طنز) www.taknaz.ir

فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :

پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!
 
 
دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, :: 11:15 ::  نويسنده : امپراطور

 

اتفاقی چشمم به یه مطلبی خورد که خیلی خوندنی و جالب بود، گفتم واسه بقیه هم بفرستم
یه جور کل کل شاعرانه ست که شاعرا جواب همدیگه رو دادن با شعراشون بخونی ضرر نمی کنی :


شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :



تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت


بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:



من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


و از اونا جالب تر واسه من جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر داده
که خیلی جالبه ( این مطلب رو اتفاقی توی وبلاگ همین آقا خوندم ) بخونید :


دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت


دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, :: 11:4 ::  نويسنده : امپراطور

اینم جدفیل خانوم فیل بانمون احترام بزرگترا واجبه

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 10:6 ::  نويسنده : امپراطور

www.taknaz.ir - مکالمه جالب عاشقانه یک پسر و دختر!!

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت …:
خوب …
من تو رو دوست دارم …
چون …
زیبا هستی…
چون…
صدای تو گیراست …
چون…
جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون …
باملاحظه و بافکر هستی …
چون …
به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت …
دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت…
دوست دارم
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟
نه هرگز…
و من هنوز دوستت دارم …

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 10:0 ::  نويسنده : امپراطور

دانستنیهای طنز ! (آخر خنده)
 
آیا میدانید چطور می‌شود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و خیس نشوند؟ وقتی هوا آفتابی باشد

آیا میدانید آخرین دندانی كه در دهان دیده می‌شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی

آیا میدانید برای قطع جریان برق چه باید كرد؟ باید قبض آن را پرداخت نكرد

آیا میدانید چرا مار نمی‌تواند به مسافرت برود؟ چون دست ندارد كه برای خداحافظی تكان دهد

آیا میدانید چرا روی آدرس اینترنت به جای یك دبیلیو ، سه تا دبیلیو می‌گذارند؟ چون كار از محكم‌كاری عیب نمی‌كنه

آیا میدانید چرا فیل از سوراخ سوزن رد نمی‌شه؟ برای اینكه ته دمش گره داره

آیا میدانید چرا دو دوتا می‌شود پنج تا؟ چون علم پیشرفت كرده

آیا میدانید چرا دود از دودكش بالا می‌رود؟ چون ظاهرا چاره دیگری ندارد

آیا میدانید چرا لكلک موقع خواب یک پایش را بالا می‌گیرد؟ چون اگر هر دو را بالا بگیرد ، می‌افتد

آیا میدانید اگر كسی قلبش ایستاده بود چه می‌كنید؟ برایش صندلی می‌گذاریم

آیا میدانید اگر سر پرگار گیج برود چه می‌كشد؟ بیضی

آیا میدانید اگه یه نقطه آبی روی دیوار دیدید كه حركت می‌كند چیست؟ مورچه‌ای است كه شلوارلی پوشیده

آیا میدانید خط وسط قرص برای چیه؟ برای اینكه اگه با آب نرفت پایین با پیچ‌گوشتی بره

آیا میدانید ناف یعنی چه؟ ناف نمره صفری است كه طبیعت به شكم بی‌هنر داده است

آیا میدانید چه طوری زیر دریایی رو غرق می‌کنن؟
یه غواص میره در می‌ زنه

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 9:58 ::  نويسنده : امپراطور

بررسی ابعاد ادبی شعر یه توپ ‌دارم‌ قلقلیه (طنز) - www.taknaz.ir
 
 

یه توپ دارم قلقلیه

سرخ و سفید و آبیه


می‌زنم زمین، هوا می‌ره


نمی‌دونی تا کجا می‌ره


من این توپو نداشتم


مشقامو خوب نوشتم


بابام بهم عیدی داد


یه توپ قلقلی داد

یه توپ دارم قلقلیه :
از آنجا که همه‌ی توپها قلقلی هستند؛ این مصرع نشان حماقت شاعر است. یا بیانگر این موضوع است که شاعر توپ‌های مثلثی و مربعی و لوزی هم داشته ولی حالا فقط می‌خواهد در مورد آن توپش که قلقلی است، صحبت کند. در هر صورت می‌توان این فرضیه را هم در نظر گرفت که شاعر می‌خواسته در لفافه و با استفاده از آرایه‌های ادبی نظیر تشبیه و استعاره، به گردی زمین که مرحوم گالیور (!) آن را به اثبات رساند، تاکید کند.

 

 

سرخ و سفید و آبیه:
این سه رنگ که نماد پرچم فرانسه است، نشان‌ دهنده‌ی فرانسوی بودن توپ مورد نظر است. حالا چرا فرانسه؟ خدا می‌داند!

می‌زنم زمین هوا می‌ره/ نمی‌دونی تا کجا می‌ره:
این مصراع گویای مکان سروده شدن شعر است. جایی بیرون از جو زمین. چون این مصراع بحث جاذبه‌ی زمین را نقض می‌کند و در ادامه به لایتناهی بودن دنیا اشاره دارد که مسلماً به من و شما هیچ ربطی ندارد.

من این توپو نداشتم/ مشقامو خوب نوشتم:
فقر! نداشتن توپ و آتاری و پلی استیشن و … باعث شده که شاعر از درد نداری و بدبختی بنشیند و درس بخواند و مشق‌هایش را خوب بنویسد. برای مثال اکثر فوتبالیست‌ها که همیشه با توپ سر و کار دارند، وضعیت درسی مساعدی ندارند.

بابام بهم عیدی داد / یه توپ قلقلی داد:
این مصراع هیچ تفسیر خاصی ندارد! جز اینکه شاعر از آرایه‌ی مبالغه استفاده کرده است.

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 9:51 ::  نويسنده : امپراطور

 

اگر شما با چاقو دستتان را ببرید و یا اگر به زمین بخورید و سرتان بشکند بعد از مدت یکی دو ماه کاملا بهبود یافته و اثرات آنها هم از بین می روند. اما ضربه های روحی روانی برای بهبودی به مدت زمان بسیار زیادتری نیاز دارند.

شکست عشقی

بنابراین باید بگوییم گروه دیگری که ازدواج با آنان مناسب نیست، افرادی اند که از روابط گذشته خود هنوز التیام نیافته اند. کسانی که در عشق خود شکست خورده اند و یا از پسر یا دختری بی وفایی دیده اند تا مدتها نسبت به جنس مخالف حالت انزجار دارند و نمی توانند احساسات و عواطف خود را به افراد دیگری نشان دهند.اولین توصیه و پیشنهاد این است که باید مدتی صبر کنید و تا زمانی که هنوز از روابط گذشته التیام نیافته اید در ازدواج با دیگری داخل نشوید.

متاسفانه در اینجا ذکر این نکته نیز لازم است که در بسیاری از موارد افراد بعد از اینکه در یک رابطه با مشکل دچارشده و ضربه روحی شدیدی نیز متحمل شده اند به منظور درمان خود و رهایی از احساس تنهایی، انتخاب شتابزده ی دیگری مرتکب می شوند که معمولا این انتخاب دوم نیز با شکست مواجه می شود زیرا اولابدون مطالعه و تحقیق و خیلی شتابزده صورت می گیرند و ثانیا درد و رنج های ناشی از روابط قبلی به فرد اجازه تحکیم روابط جدید را نمی دهند.

متاسفانه یک ایده و تصور کاملا نادرست در جامعه ما وجود دارد و آن این است که ازدواج را درمان کننده مشکلات روحی و روانی و رفع کننده احساس تنهایی می دانند. بله، ازدواج شور و شعف و شادی‌های زیادی به دنبال دارد، عزت نفس شما را افزایش می دهد و وقتی که همسرتان به شما احترام می گذارد و شما را دوست می دارد شما نیز برای خود ارزش بیشتری قایل می شوید و خود را انسانی دوست داشتنی می دانید؛ اما همه این شرایط وقتی به وجود می آیند که شما قبل از ازدواج از نظر روحی سالم باشید.
 
به عبارت دیگر ازدواج با تمام نکته های مثبت فوق چون شما را با یک تغییر شرایط روبه رو می کند خواه، ناخواه استرس هایی نیز به دنبال دارد حال اگر شما از قبل با مشکلات روحی و روانی درگیر باشید، این استرس ها شدت مشکلات شما را بیشتر خواهند کرد. پس اگر چنانچه در ازدواج قبلی خود شکست خورده اید، راه حل مشکل شما این است که باید صبر کنید تا مدتی بگذرد و به احساس آرامش درونی و پایدار برسید و بعد از آن تصمیم به انتخاب همسر بگیرید در غیر این صورت باز هم در رابطه نامساعد دیگری وارد خواهید شد.

افرادی که در روابط قبلی خود هنوز التیام نیافته اند ویژگی های زیر را دارا خواهند بود.

الف- خشم و انزجار شدیدی نسبت به معشوق قبلی خود در دل دارند

به این افراد باید با احتیاط نزدیک شد چون به علت خشم بیش از حد به نامزد قبلی توانایی عشق ورزیدن به شما را نخواهند داشت. و از آن مهم تر اینکه خشم و انزجار قبلی نهایتا بر روی شما منعکس خواهد شد.نزدیک شدن به این افراد مانند نزدیک شدن به افرادی است که تازه از یک صحنه زد و خورد جسمی بیرون آمده اند، به حدی عصبانی و غیر قابل کنترل هستند که هر رفتاری از خود نشان می دهند. این افراد احتمالا خشم سرکوب شده خود را به هر فردی که بتوانند منتقل می کنند.

ب- هنوز نسبت به همسر قبلی خود احساس گناه می کنند و خود را مقصر می دانند

در اولین روزهای آشنایی با نامزد خود باید نکته مهمی را توجه داشته باشید و آن هم روابط قبلی نامزد شماست. زندگی مشترک به شرطی دوام و استحکام می یابد که در آن شخص ثالثی وجود نداشته باشد. اگر نامزد شما هنوز درگیر روابط با همسر یا نامزد قبلی اش می باشد، بدانید که در روابط خطرناکی وارد شده اید و در آینده با مشکل مواجه خواهید شد.

چنانچه نامزدتان احساس گناه می کند و نسبت به نامزد قبلی خود احساس تاسف دارد، این احساس او حتما با قابلیت و توانایی او در وادادن و تسلیم شدن به رابطه جدیدش تداخل خواهد کرد. این حالت همچنین «مثلثی » ایجاد خواهد کرد که شما تنها یک رأس آن خواهید بود. حتی اگر نامزدتان هیچگونه تماس مستقیمی نیز با نامزد قبلی خود نداشته باشد، همواره سه نفر در این رابطه وجود خواهند داشت نه دو نفر. چنانچه اگر با کسی آشنا شدید که این توصیف درباره او صدق می کند، تنها هنگامی با او درگیر شوید که به رابطه قبلی خود پایان داده باشد.

در ضمن به او بگویید که هرگاه احساسات خود را در ارتباط با فرد قبلی زندگی خود حل و فصل کرد، به شما فکر کند. در غیر این صورت با نامزد قبلی او در یک رقابت خواهید بود و این محال است که با یک خاطره رقابت کنید و برنده باشید. خصوصاً اگر این خاطره، خاطره ای خوشایند، همدلانه و همفکرانه بوده باشد.

ج- هنوز رنجش خاطر و آزار و اذیتی که رابطه قبلی خود دیده است، فراموش نکرده است و یا از ضربه عاطفی که خورده است در شوک روحی به سر می برد


از ازدواج با افرادی که هنوز از ضربه های عاطفی قبلی در شوک روحی به سر می برند خودداری کنید به آنها باید وقت بدهید تا خود را التیام دهند. چون اگر سریعاً در چنین رابطه ای قدم بگذارید، برای خود یک الگو و انگاره منفی انتخاب کرده اید.

علت اصلی اینکه این نوع روابط معمولا با شکست مواجه می شوند این است که نامزدتان شما را از روی فکر و تأمل انتخاب نکرده است، بلکه شتابزده و فقط برای رهایی از احساس تنهایی و نجات از مشکلات روحی، درگیر رابطه با شما شده است. واضح است که چنین رابطه ای خیلی سریع از بین می رود و هیچ نوع امیدی به پایداری آن وجود ندارد. پس قبل از هرگونه آشنایی ابتدا از روابط قبلی فرد سوال کنید.
 
سلامت

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 9:8 ::  نويسنده : امپراطور

 

هر کی دیگران رو چه جور می بینه ؟! + عکس طنز
هر کی دیگران رو چه جور می بینه ؟! + عکس طنز
 
www.taknaz.ir هر کی دیگران رو چه جور می بینه ؟! + عکس طنز
 

چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 9:4 ::  نويسنده : امپراطور

خدايي تاحالا كه درست بوده.........

تا حالا در مورد خوابگاه دانشجویی پسران چه تصوری داشتید؟؟! 

- – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - -

ساعت ۲ نصف شب یک اتاق

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

 

 

ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

ساعت ۴ صبح هنگام خواب

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

وضعیت تحصیل در خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

اولین روزهای خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

پایان گفت و گو

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

امکانات غذایی در خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

طریقه ظرف شستن در خوابگاه

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

و این هم آخر عاقبتش!!

خوابگاه دانشجویان پسر !! (آخر خنده) www.taknaz.ir

 

درباره وبلاگ


زیر سقف اتاق عمل
آخرین مطالب
پيوندها